نیاز
کوله بارت را بسته ای. قلبت سرشار نفرت از من .چشمانت خصمانه مرا میدرد. دستانت سرده سرد .آغوشت دیگر پذیرای من نیست. مانده ام تنهای تنها . کنارتو اما بی تو آسمان قلب من ابری وهر لحظه نگران رفتن تو .تو تو به من نگاه کن.............. کاش کینه هایت پایانی داشت. کاش امروز را فدای دیروز نمی کردی. کاش میفهمیدی دوستت دارم........... کاش مهربان بودی عاشق و دلباخته مثل گذشته ها مرا نبخشیدی ونخواهی بخشید افسوس که دنیای من برای همیشه خاکستری خواهدبود............
نظرات شما عزیزان:
+ چهار شنبه 29 آبان 1392
|
1:23|samira