نیاز
بهشت همين جاست زماني که لبانت زير لبانم لعنت به نبودنت... که با هيچ بودني.... در برابر وفاداری تو فقط قلبم را میتوانم تقدیمت کنم تنها دارایی من هدیه به تو به تو مي انديشم از زمان بيزارم فاصله هرچه که هست خستگي نيست مرا من تو را مي خواهم شکنجه بيشترازاين؟ که پيش چشم خودت کسي که سهم تو باشد به ديگران برسد چه مي کني؟ اگر او راکه خواستي يک عمر به راحتي کسي از راه ناگهان برسد ،رها کني، برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوست ترش داشته، به آن برسد رها کني، بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترين نقطه ي جهان برسد گلايه اي نکني، بغض خويش را بخوري که هق هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که... نه! نفرين نمي کنم... نکندبه او، که عاشق او بوده ام، زيان برسد خدا کند فقط اين عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد قول بده که خواهي آمد اگر بيايي همه چيز خراب مي شود ديگر نمي توانم اين گونه با اشتياق به دريا و جاده خيره شوم من خو کرده ام به اين انتظار به اين پرسه زدن ها اگر بيايي من چشم به راه چه کسي بمانم؟ کثيفـــ بودن بعضـے آدمـ هـــــــا اذيتمـ نميکنـــہ! امــــــا بعضي ها خيلـے پاکـن.... ايـن کـہ قراره اينــــــا گيره اون کثيفـــــا بيُفتـن دیوونم ميکنـہ...........................…!
مزه ي گناه مي گيرد
.
.
.
"جـبـران" نمي شود..?
اما هرگز نيا!