نیاز

 

من که نباشم دنیا یک “من”کم دارد

تو که نباشی من یک “دنیا” کم دارم . .

 

 

 

+ چهار شنبه 27 شهريور 1392| 21:29|samira|

من چاقوي مهربانيم را خوردم!

توام اگر مهربان باشي شک نکن يک روزي,

خنجري فرو مي رود...!

يا به احساست..
يا به غرورت...

يا به پشتت.......

 

 

+ سه شنبه 26 شهريور 1392| 14:9|samira|

همين که تو ميدانــي

" دوستت دارم"

کافيست...

بگذار خفه کند خودش را  دنیا........

 

 

+ چهار شنبه 20 شهريور 1392| 14:5|samira|


با خدا بايد بنشينيم دو تايي

دور ميزي ترجيحا گرد

متقاعدش کنم که تنهايي چقدر درد بزرگي ست

تا لبخند بزرگي شايد

بر صورتِ گرد ِ زمين نقاشي کند

+ سه شنبه 19 شهريور 1392| 22:33|samira|

امروز را مهمان من باش...

به يک فنجان قهوه ي تلخ!


وقتش رسيده طعم دنيايت را بداني...!!!

 

 

+ سه شنبه 12 شهريور 1392| 22:31|samira|


گاهي  بايد نبخشيد کسي را ،

که بارها او را بخشيدي و نفهمــــيد ،

تا اين بار در آرزوي بخشش تو باشد !

گاهي نبايد صبـــر کرد ...

بايد رها کرد و رفت تا بدانند ،

که اگر ماندي ، رفتن را بلد بوده ای !

گاهي بر سرکارهايي که ،

براي ديگران انجام ميدهی ،

بايد منت گذاشت ...

تا آن را کم اهميت نداننــــد !

گاهي بايد بد بود براي کسی ،

که فرق خوب بودنت را نمي داند..................

 

+ پنج شنبه 6 شهريور 1392| 23:59|samira|

 

گاهي اوقات دلم ميخواهد خرمايي بخورم

و براي خود فاتحه اي بفرستم ....


شاديش ارزاني کساني که رفتنم را لحظه

شماري ميکردند.....

 

 

+ چهار شنبه 6 شهريور 1392| 23:15|samira|

تنهايے ،

تاوان  همـہ نـہ هآيے است کـہ نگفتمـ تا دل کسے نشکنـد؟ !

همـہ محبتهايے کـہ زيادے هـدر دادم تا دلے رآ بـہ دست آورم !

همـہ دوستت دارم هاے آبکے کـہ جـدے گرفتم ...!!

همـہ سادگے کـہ در اين دنياے هزار چهره خرج کردم !

تنهايـے ...

تاوان همـہ خوش بينے هايے است کـہ بـہ دنيا و آدمهاے اين روزها داشتم

+ سه شنبه 5 شهريور 1392| 23:7|samira|