نیاز
کوله بارت را بسته ای. قلبت سرشار نفرت از من .چشمانت خصمانه مرا میدرد. دستانت سرده سرد .آغوشت دیگر پذیرای من نیست. مانده ام تنهای تنها . کنارتو اما بی تو آسمان قلب من ابری وهر لحظه نگران رفتن تو .تو تو به من نگاه کن.............. کاش کینه هایت پایانی داشت. کاش امروز را فدای دیروز نمی کردی. کاش میفهمیدی دوستت دارم........... کاش مهربان بودی عاشق و دلباخته مثل گذشته ها مرا نبخشیدی ونخواهی بخشید افسوس که دنیای من برای همیشه خاکستری خواهدبود............ من که نباشم دنیا یک “من”کم دارد من چاقوي مهربانيم را خوردم! توام اگر مهربان باشي شک نکن يک روزي, خنجري فرو مي رود...! يا به احساست.. يا به پشتت....... همين که تو ميدانــي " دوستت دارم" کافيست... بگذار خفه کند خودش را دنیا........
دور ميزي ترجيحا گرد متقاعدش کنم که تنهايي چقدر درد بزرگي ست تا لبخند بزرگي شايد بر صورتِ گرد ِ زمين نقاشي کند امروز را مهمان من باش... به يک فنجان قهوه ي تلخ!
که بارها او را بخشيدي و نفهمــــيد ، تا اين بار در آرزوي بخشش تو باشد ! گاهي نبايد صبـــر کرد ... بايد رها کرد و رفت تا بدانند ، که اگر ماندي ، رفتن را بلد بوده ای ! گاهي بر سرکارهايي که ، براي ديگران انجام ميدهی ، بايد منت گذاشت ... تا آن را کم اهميت نداننــــد ! گاهي بايد بد بود براي کسی ، که فرق خوب بودنت را نمي داند.................. گاهي اوقات دلم ميخواهد خرمايي بخورم و براي خود فاتحه اي بفرستم .... شماري ميکردند..... تنهايے ، تاوان همـہ نـہ هآيے است کـہ نگفتمـ تا دل کسے نشکنـد؟ ! همـہ محبتهايے کـہ زيادے هـدر دادم تا دلے رآ بـہ دست آورم ! همـہ دوستت دارم هاے آبکے کـہ جـدے گرفتم ...!! همـہ سادگے کـہ در اين دنياے هزار چهره خرج کردم ! تنهايـے ... تاوان همـہ خوش بينے هايے است کـہ بـہ دنيا و آدمهاے اين روزها داشتم خداونــــدگارا ! تقصيـــرے ندارد ... کــم مے آورد در برابـر بزرگـــے ات ... ذکــر خـــيرت جاريســت .... یکرنگ که باشي، زود چشمشان را ميزني، خسته ميشوند از رنگ تکراريت، اين روزها دوره ي رنگين کمان هاست آسمان زندگی من کنار تو چه آبی ست و قلب من در آغوش تو چه آرام می زند. هوای نفس کشیدنم بی تو میمیرم هرجا قلبت راشکستم ببخش. برای دیدن لبخندت از هیچ نمی ترسم.............. و يک عالمه حرف… و ترازويي که سهم تو را از شعرهايم نشان مي داد!!! کاش بودي و مي فهميدي وقت دلتنگي يک آه چقدر وزن دارد… گاه هيچ کس را نداشته باشي بهتر است!!! باور کن بعضي ها تنهاترت مي کنن آنقدر براي تو بوده ام... که ديگر... من برايم غريبه است...! اينگونه است وقتي که ميروي... ميميرم... چون نه تورا دارم نه خودم را...!! مــــــــــي خواهي قضاوتم کني ؟ کفش هايم را بپوش را هم را قـــدم بزن دردهايـم را بکش سال هايم را بگذران بعد قضاوت کن ! بي حوصله ام دست خودم نيست کمي دلتنگ فردايم که تومي آيي شايد من نباشم من غـــــرورم را به راحتي به دســـت نياورده ام يادت باشد دلت که شکست ، سرت را بگيري بالا تلافي نکن ، فرياد نزن ، شرمگين نباش... حواست باشد ؛ دل شکسته ، گوشههايش تيز است. مبادا که دل و دست آدمي را که روزي دلدارت بود زخمي کني به کين، مبادا که فراموش کني روزي شاديش، آرزويت بود... ايـن شــعرهـــا مــن فقــط که قــــلبت… دسـت و پـــا بزند.... آرامــش يــعني ؛ هر وقــت قهــر کردي ، مطمئـن باشي ، هيچکــس جاتو نميگــيره
اگه میتونستم برای تولدت دنیا رو بهت می دادم. لای رنگین کمون می پیچیدمش وبا یه عالمه ستاره تزیینش میکردم بعضي زخم ها هست که هر روز بايد روشونو باز کني... و نمک بپاشي تا يادت نره که سراغ بعضي آدما نبايد رفت..... نبايد....... خــدايا ؟ کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . . مــي خــواهـــمـــ در گوشــت چــيــزي بــگــويم . . . ! ايـن يـک اعــتـرافــــــ اســت . . . مــن بــي او دوامــ نــمي آورمــ . . . حــتــي تــا صــبح فـــردا . . . !.! مـن زنم اما گاهي کودک ميشوم تا محکمتر در آغوشت بيارامم همچنان بـه تو عشق خواهم ورزيد پشتيبانت خواهم بود فقط مرد مـن تو پادشاه تمام ايـن عاشقانـہ هايي و مـن ملکـه ي خوشبخت و عاشق زير نم نم دوستت دارم هاي مــن بمان شاهزاده ي روياهاي مـن وقـتـے حـس ميکنم ... بهشت همين جاست زماني که لبانت زير لبانم لعنت به نبودنت... که با هيچ بودني.... در برابر وفاداری تو فقط قلبم را میتوانم تقدیمت کنم تنها دارایی من هدیه به تو به تو مي انديشم از زمان بيزارم فاصله هرچه که هست خستگي نيست مرا من تو را مي خواهم شکنجه بيشترازاين؟ که پيش چشم خودت کسي که سهم تو باشد به ديگران برسد چه مي کني؟ اگر او راکه خواستي يک عمر به راحتي کسي از راه ناگهان برسد ،رها کني، برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوست ترش داشته، به آن برسد رها کني، بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترين نقطه ي جهان برسد گلايه اي نکني، بغض خويش را بخوري که هق هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که... نه! نفرين نمي کنم... نکندبه او، که عاشق او بوده ام، زيان برسد خدا کند فقط اين عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد قول بده که خواهي آمد اگر بيايي همه چيز خراب مي شود ديگر نمي توانم اين گونه با اشتياق به دريا و جاده خيره شوم من خو کرده ام به اين انتظار به اين پرسه زدن ها اگر بيايي من چشم به راه چه کسي بمانم؟ کثيفـــ بودن بعضـے آدمـ هـــــــا اذيتمـ نميکنـــہ! امــــــا بعضي ها خيلـے پاکـن.... ايـن کـہ قراره اينــــــا گيره اون کثيفـــــا بيُفتـن دیوونم ميکنـہ...........................…!
تو که نباشی من یک “دنیا” کم دارم . .
يا به غرورت...
با خدا بايد بنشينيم دو تايي
وقتش رسيده طعم دنيايت را بداني...!!!
گاهي بايد نبخشيد کسي را ،
شاديش ارزاني کساني که رفتنم را لحظه
به دل نگيـــر اگـر گاهـــے
"زبانـــم" از شکرت بـــاز مے ايســـتد !
قاصـــر اســت
لکنــــت مے گيـــرند واژه هايـــم در برابــــرت
در دلـــم اما هميشــه...
من بودم وتو
فردايي
که هر وقـــت دلــــت خواست خردش کني...!!
غــــــــــــــــــرور من اگــــــــر بشــــــــــــکنــــــد
با تيکه هايش شاهرگ زندگي تورا نيز خواهد زد
صبور باش به من فرصت جبران بده
بـــرونــد بــه جــهنّم
ديــوانـه ي آن لحــظه ام…
زيــــر ســـرم
کودک دلبندِ تـــــــــــو
و تــــــــو مرد مــــن
جايــے در ايـن کره ے خاکے . .
تــو نفـس ميکشـے و مـن . ...
از هــمان نفـس هايتـــ ،،، نفـس ميکشم آرام مــي شوم !
تـو بــاش !!!
هـوايـتـــ ! بـويـت ! بـراے زنده مانـدنـم کافـــے ست...
مزه ي گناه مي گيرد
.
.
.
"جـبـران" نمي شود..?
اما هرگز نيا!